کد مطلب:298736 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

منازعه ی حضرت فاطمه با ابوبکر در مورد فدک از دیدگاه روایات تاریخی


در موضوع مصادره ی حدیث فدك و حضور حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد ابوبكر ده روز پس از وفات پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله [1] جهت مطالبه ی میراثش روایات مختلفی با سندهای متعدد در كتب معتبر اهل سنت نقل شده است.

اصولا ضرورتی نبود كه مردم در تصرف مواریث خود و یا تسلیم آن به صاحبانش از خلیفه اجازه بگیرند و به این ترتیب زهرا علیهاالسلام نیز نیازی نمی دید كه


در این امر به خلیفه رجوع كند به علاوه حضرت، خلیفه را شیخی ستمكار و متجاوز به حقوق دیگران می دانست، و مطالبه ی وی علیه السلام عكس العملی بود در مقابل اقدام خلیفه كه فدك را تصرف كرده بود و علی و فاطمه علیهم السلام، میراث را به عنوان زمیه ساز مقابله با حكومت نامشروع ابوبكر مغتنم دانستند. [2] .

در صحیح بخاری از طریق عایشه نقل شده است: «ان فاطمه و العباس- علیهماالسلام- ایتا ابابكر یلتمسان میراثهما من رسول الله- صلی الله علیه و سلم- هما حینئذ یطلبان ارضیهما من فدك و سهمهما من خیبر فقال لهما ابوبكر سمعت- رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم- یقول لانورث ما تركنا صدقه انما یاكل آل محمد من هذا المال قال ابوبكر والله لا ادع امرا رایت رسول الله- صلی الله علیه و سلم- یصنعه فیه الا صنعته...». [3] .

ترجمه: حضرت فاطمه و عباس- علیهماالسلام- حضور ابوبكر آمدند و میراثشان را از رسول خدا صلی الله علیه و آله مطالبه نمودند. آنها اراضی فدك و سهمشان از خیبر را درخواست نمودند، سپس ابوبكر به آنها گفت: شنیدم رسول خدا می فرمود: ما ارث از خود بجا نمی گذاریم، آنچه از ما باقی می ماند صدقه است (از بیت المال می باشد) و همه خاندان پیامبر نیز از آن بهره مند می شوند و من هیچ تغییری در آن نخواهم داد و همان گونه كه پیامبر در مورد آن عمل فرموده


عمل خواهم كرد.

ابن سعد در طبقات از طرق ام هانی می نویسد: «فاطمه علیه السلام ابوبكر را گفت: از پس مرگ تو چه كسانی از تو ارث می برند؟ گفت: فرزندان من و زن من. فرمود: پس چرا میراث پیامبر صلی الله علیه و آله باید به تو برسد و ما محروم باشیم؟ گفت: ای دختر رسول خدا، به خدا سوگند كه من از پدر تو زمین و طلا و نقره و غلام و مالی به ارث نبرده ام. فرمود: چرا همان سهمی را كه خدای برای ما و ویژه ی ما نهاده است تو در دست گرفته ای؟ گفت: من از رسول خدا شنیدم كه می فرمود این وسیله خورد و خوراك و روزی است كه خداوند در دست من نهاده است و چون مردم باید میان مسلمانان پخش شود». [4] .

روایات دیگری وجود دارد كه حضرت زهرا علیهاالسلام، خطاب به ابوبكر فرمود: كه فدك نحله [5] و حق ذی القربی، رسول خدا به اوست. [6] .

در شرح ابن ابی الحدید از طریق عایشه نقل شده است: هنگامی كه فاطمه علیهاالسلام با ابوبكر در مورد فدك سخن فرمود، ابوبكر گریست و گفت، ای دختر رسول


خدا به خدا سوگند، پدر تو دینار و درهمی به ارث نگذاشت و او فرمود: «همانا انبیاء ارث به جا نمی گذارند» پس حضرت فاطمه فرمود: «فدك را رسول خدا صلی الله علیه و آله به من بخشید» ابوبكر گفت: آیا برای ادعای خود شاهد داری؟ پس حضرت علی علیه السلام و ام ایمن به صدق گفته ی حضرت فاطمه شهادت دادند و عمر بن خطاب و عبدالرحمان بن عوف به حمایت از ابوبكر شهادت دادند كه پیامبر درآمد فدك را بین فقرا تقسیم می كرد. [7] سپس ابوبكر گفت: دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی و ام ایمن راست می گویند و عمر و عبدالرحمن بن عوف نیز راست می گویند. پدرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فدك را مالك نبود بلكه به اندازه ی مخارج و روزی شما از آن برمی گرفت و بقیه را در راه خدا تقسیم می كرد. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود فدك را به من برگردان من همان كار پدرم را انجام می دهم. ابوبكر گفت: تصدی این اموال به عهده ی من است همچنان كه در حیات رسول خدا با او بود. [8] .

در كتاب المدینه المنوره آمده است: هنگامی كه فاطمه علیهاالسلام از ابوبكر


درخواست كرد كه فدك را به آن حضرت برگرداند، ابوبكر به وی علیه السلام گفت: آیا در این امر شاهدی وجود دارد كه حضرت علی علیه السلام و ام ایمن به صدق گفته حضرت زهرا علیهاالسلام شهادت دادند. ام ایمن قبل از شهادت دادن به عمر و ابوبكر گفت: آیا شهادت می دهید كه پیامبر صلی الله علیه و آله مرا از اهل بهشت معرفی نمود آن دو گفتند آری. پس ام ایمن گفت من شهادت می دهم كه پیامبر صلی الله علیه و آله فدك را به حضرت فاطمه علیهاالسلام بخشید. [9] .

و در معجم البلدان آمده است: «ام ایمن» و «رباح» غلام پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به صدق گفته ی زهرا شهادت دادند كه ابوبكر گفت این شهادت صحیح نیست مگر شهادت یك مرد و دو زن. و در بعضی روایات به جای ام ایمن، ام سلمه را به عنوان شاهد ذكر كرده اند. [10] .

در كتاب قرب الاسناد از حنان بن سدیر نقل شده است: عایشه و حفصه و از مردان عرب اوس بن حدثان از بنی نضر شهادت دادند كه پیامبر فرمود، «انبیاء ارث به جا نمی گذارند» و با شهادت خود، حضرت فاطمه علیهاالسلام را از ارث پدر بزرگوارش محروم كردند. [11] .


حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: این اولین شهادت ناحق در اسلام است. [12] .

در اكثر منابع معتبر اهل سنت و شیعه، حدیث «نحن معاشر الانبیاء لاتورث ما تركنا صدقه» از طریق ابوبكر نقل شده است، این حدیث جعلی و ساخته ابوبكر و متحدانش است، چنانكه حضرت زهرا علیهاالسلام با شنیدن این حدیث در خطبه ی خویش فرمود: «لقد جئت فریا»، [13] این دروغی است كه به خدا و رسولش بسته اید.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می نویسد: تمامی آیاتی كه از سوی حضرت فاطمه علیهاالسلام در مورد ارث در خطبه خود در مسجدالنبی نقل كرده است مجعول بودن این حدیث را می رساند. [14] .

در كتاب كشف الغمه آمده است: وقتی كه عثمان خلیفه شد، عایشه به عثمان گفت: آنچه كه پدرم (ابوبكر) و عمر از بیت المال به من می دادند تو نیز بده، عثمان گفت: من در كتاب خدا و سنت پیامبر نمی یابم كه باید به تو چیزی داده شود. عایشه گفت: پس میراث مرا از پیامبر صلی الله علیه و آله بده، عثمان به او گفت: مگر تو و مالك بن اوس شهادت ندادید كه پیامبر را میراث نمی باشد و حق فاطمه را باطل ساختید. عایشه از آن به بعد به هنگام نماز فغان و فریاد می نمود و پیراهن پیامبر را به دست می گرفت و می گفت: عثمان با صاحب این پیراهن مخالفت می كند و


او دشمن خداست...» [15] .

اما بخاری در صحیح از طریق عروه و عایشه این واقعه را چنین نوشته است: زنان پیامبر صلی الله علیه و آله پس از رحلت پیامبر، عثمان را به نزد ابوبكر فرستادند و میراث خود را طلبیدند كه عایشه گفت: آیا این سخن پیامبر نمی باشد كه فرمود: ما ارث نمی گذاریم آنچه از ما بماند صدقه است. [16] .

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می نویسد: رجال شیعه و اخباریون در كتابهای خود نقل می كنند: هنگامی كه ابابكر سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام را شنید دلش به رحم آمد در حالی كه عمر آنجا نبود، در ورقی واگذاری فدك به حضرت را نوشت و به او داد هنگام خروج حضرت فاطمه، عمر او را دید و نوشته را از او گرفت و آب دهانش را بر آن انداخت و سپس پاره اش كرد. حضرت به او گفت: خداوند شكمت را پاره كند همان گونه كه نامه ی مرا پاره كردی. [17] .

اما با توجه به سخنان ابوبكر در مسجدالنبی خطاب به حضرت زهرا علیهاالسلام و سخنانی كه پس از خروج حضرت از مسجد خطاب به انصار و دیگر مردم در مسجد گفت بعید به نظر می رسد كه فدك را به حضرت برگردانده باشد. و


می دانیم كه ابوبكر در آخر عمر از عدم تسلیم فدك به حضرت شدیدا اظهار پشیمانی كرد.

«با اینكه مدارك و مستندات تاریخی بسیار در این باره تعمق در این مدارك و اسناد نشان می دهد كه موضع خلیفه در برابر حضرت زهرا علیهاالسلام خالی از پیچیدگی و ابهام نیست و شناختن نقطه اختلاف زهرا علیهاالسلام و خلیفه كاری دشوار است به علاوه موارد اختلاف را نقطه ی واحد دانستن به صعوبت كار می افزاید». [18] .

صحاح شیعه و سنی متفق القولند كه آیه ی تطهیر در شان فاطمه و همسر و فرزندانش- علیهم السلام- سخن گفته است، و نص كلام الهی بر عصمت زهرا علیهاالسلام به منزله ی نص بر نحله است و مقام معصوم علیه السلام وقتی چیزی ادعا كند بی شك عین حق است.

عایشه كه از شاهدان علیه ادعای حضرت زهرا علیهاالسلام در مورد فدك بود در صحیح بخاری از او روایت است كه گفت: راستگوتر از فاطمه كسی نبود جز پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله.

با این وصف چرا خلیفه درباره ی سخنی كه صدقش آشكار بود، از فاطمه علیهاالسلام بینه می خواست؟! از طرفی دیگر علمی كه با شهادت خدای متعال به عصمت و صداقت حضرت زهرا علیهاالسلام حاصل شده است در حوزه ی قضا از ارزش و اعتبار بیشتری از بینه برخوردار است و ابوبكر با داشتن این علم می توانست بدون درخواست شاهد ادعای حضرت زهرا علیهاالسلام را بپذیرد. [19] .

در حالی كه ابوبكر در مورد ادعاهای بعضی از مسلمین به وعده های رسول


خدا بدون آن كه بینه ای بر آن اقامه شود پذیرفت. به عنوان نمونه:

«محمد بن عمر واقدی از طریق جابر بن عبدالله نقل می كند: كه ابوبكر پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبه خواند و ضمن آن گفت هر كس رسول خدا صلی الله علیه و آله او را وعده ای فرموده است، برخیزد.

جابر بن عبدالله برخاست و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله وعده فرمود كه چون مال بحرین برسد، مرا سه مشت مال عنایت كند. گوید ابوبكر چنان كرد و سه بار دستهای او را پر كرد». [20] .

گویا ابوبكر تنها برای ادعای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله شاهد و بینه طلب می كند؟! «اصولا این اختصاص، زاییده ی شرایط سیاسی خاص روز بود». [21] .

در دوران خلافت عمر، او نیز در مورد فدك چون ابوبكر رفتار كرد و عثمان در خلافتش آن را به مروان بن حكم به عنوان تیول واگذار كرد. جون عمر بن عبدالعزیز اموی به خلافت رسید فدك را به حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام، داد و پس از وفات عمر بن عبدالعزیز بار دیگر از دست فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام خارج شد و به مدت دویست سال فدك چند بار دست به دست گشت تا مامون در سال دویست و ده هجری فدك را به فرزندان حضرت فاطمه بازگرداند. [22] .



[1] ر. ك: شرح ابن ابي الحديد، جلد 16، ص 263.

[2] ر. ك: فدك در تاريخ، ص 64.

[3] صحيح بخاري، جزء هشتم، مجلد چهارم، حديث 1574، ص 551، المسند حنبل جلد اول، حديث 58، ص 178، الطبقات الكبير، جلد هشتم، ص 18، طبري، جلد چهارم، صص 5- 1334، بر سند از زهري نقل مي كند والمدينه المنوره، جلد اول، ص 198 به سند از ابي سلحه و عبدالله البلدان، جلد چهارم، ص 239 والسنن الكبري، جلد ششم، ص 300.

[4] طبقات، جلد دوم، صص 371- 370، معجم البلدان، جلد چهارم، ص 300، كشف الغمه، متن عربي، جلد دوم، ص 103.

[5] ر. ك: كنزالعمال، جلد پنجم، ص 629.

[6] ر. ك: معجم البلدان، جلد چهارم، ص 238.

- آيت الله صدر در كتاب فدك در تاريخ ص 180 در مورد اينكه آيا حضرت زهرا عليهاالسلام نست نحله بودن فدك را مطرح فرمود يا جنبه ي ميراث بودن را چنانچه اصحاب چنين گفته اند، يادآور شده است، ترتيب طبيعي اين است كه حضرت در آغاز مبارزه سياسي خود با حكومت، مسئله توارث را كه در اسلام، قطعا ثابت است، مطرح نمايند تا بلكه حق خود را از اين طريق به دست آورند، زيرا ارث شامل فدك و خمس و كل ما ترك پيامبر مي باشد، ولي ادعاي «نحله» فقط شامل فدك مي شود و پس از موفق نشدن در اين مرحله، مسئله نحله بودن را مطرح نمايند».

[7] ر. ك: شرح ابن ابي الحديد، جلد شانزدهم، ص 216، «لما كلمت فاطمه ابابكر بكي، ثم قال: يا بنه رسول الله، والله ما ورث ابوك دينارا و لا درهما، و انه قال: ان الا انبياء لايورثون، فقالت: ان فدك و هبهالي رسول صلي الله عليه و آله يا قال: فمن يشهد بذلك؟ فجاء علي بن ابي طالب عليه السلام فشهد، و جاءت ام ايمن فشهدت ايضا، فجاء عمر بن خطاب و عبدالرحمان بن عوف فشهد ان رسول الله صلي الله عليه و آله كان يقسمها». هم چنين رجوع شود به خلفاء الرسول، ص 93.

[8] ر. ك: شرح ابن ابي الحديد، جلد شانزدهم، ص 216. «قال ابوبكر، صدقت يا ابنه رسول الله- صلي الله عليه و سلم- و صدق علي، و صدقت ام ايمن، و صدق عمر و صدق عبدالرحمن بن عوف، و ذلك مالك لابيك، كان رسول الله صلي الله عليه و آله ياخذ من فدك قوتكم، و يقسم الباقي، و يحمل منه في سبيل الله، فما تصنعين بها؟ قالت: اصنع بها كما سصنع بها ابي قال: فلك علي الله ان صانع فيها كما يصنع ابوك».

[9] ر. ك: المدينه المنوره جلد اول، ص 199، شرح ابن ابي الحديد، جلد شانزدهم، ص 220.

[10] ر. ك: فتوح البلدان، ص 44. در اين صفحه آمده است: «فجاءت «بام ايمن» و «رباح» مولي النبي صلي الله عليه و آله فشهدا لها بذلك فقال ان هذا الامر لا تجوز فيه الا شهاده رجل و امراتين».

[11] ر. ك: قرب الاسناد، ص 49. در اين صفحه آمده است:... من الشاهد علي فاطمه بانها لاترث اباها، قال شهد عليها عايشه و حفصه و رجل العرب يقال له اوس بن الحدثان من بني نضر شهدوا عند ابي بكر رسول الله صلي الله عليه و آله قال: لا اورث، فمنعوا فاطمه عليهاالسلام ميراثها من البيتها، عليهم السلام.

[12] الاختصاص، ص 183، مسند فاطمه الزهرا عليهاالسلام، تاليف شيخ عزيز الله عطاردي، انتشارات عطارد، چاپ اول، (1412 ه- ق) ص 373، در اين صفحات آمده است: «هذا اول شهاده زور شهدوا بها في الاسلام».

[13] شرح ابن ابي الحديد، جلد شانزدهم، ص 212.

[14] ر. ك: تفسير الميزان، جلد هشتم، ص 39.

[15] ر. ك: كشف الغمه، متن عربي، جلد دوم، ص 105 و ترجمه ي آن، جلد دوم، ص 39.

[16] ر. ك: صحيح بخاري، جلد چهارم، جزء هشتم، حديث 1578، صص 553- 552. در اين صفحات آمده است: «ان ازواج النبي صلي الله عليه و آله حين توفي رسول الله صلي الله عليه و آله اردن ان يبعثن عثمان الي ابي بكر يسالنه ميراثهن فقالت عايشه اليس قد قال رسول الله صلي الله عليه و آله لا نورث ما تركنا صدقه». هم چنين رجوع شود: به شرح ابن ابي الحديد، جلد شانزدهم، ص 223.

[17] ر. ك: شرح ابن ابي الحديد، جلد 16، صص 235- 234.

[18] فدك در تاريخ، ص 160.

[19] ر. ك: فدك در تاريخ، ص 185.

[20] طبقات، جلد دوم، ص 375.

[21] فدك در تاريخ، ص 189.

[22] ر. ك: فتوح البلدان، صص 37- 36، شرح ابن ابي الحديد، جلد 16، صص 217- 216.